تبیین موضوع «کیفرشناسی» شاخه جدیدی از علوم مربوط به جرم و کیفر و به تعب علوم جنایی» است که با نام و گستره کنونی تا دهه های اول قرن با عنوان یک شاخه مستقل مطرح نبود. تنها بخشی از آنچه امروزه موضوع علم است پس از نهضت روشنگری اروپا و دقیقا از نیمه نخست قرن نوزد و تحت تأثیر آموزه های مکتب نئوکلاسیک با عنوان «حقوق اجرای مجازات ها» (آرای کیفری) و بعدا «علم زندانها» شناخته می شد. محتوای این دو رشته بیش از هر چیز به طرح و پاسخگویی به مشکلات حقوقی کیفر و اجرای آن و بیشتر نقد و تحلیل کیفر حبس و تبیین انواع روش های اجرایی بهتر و صحیح تر آن اختصاص داشت، هر چند اشارات مختصری به سایر مجازات ها نیز در آثار متعلق به این دوره قابل مشاهده است. اما از نیمه دوم قرن بیستم و دقیقا به دنبال تحولات دهه هفتاد به بعد مثل شکست اقتدار کیفر حبس و توسعه کیفرهای جایگزین، «کیفرشناسی» نیز جای عناوین مزبور را گرفت تا علاوه بر انطباق بهتر عنوان با موضوع و محتوا، انواع ضمانت اجراهای کیفری جدید و اهمیت و ارزیابی آنها و مباحث مختلف پیرامون نهادهای اجرایی کیفر را به طور منطقی تحت پوشش قرار دهد. چنانچه در فصول یک و دو از بخش نخست خواهد آمد، به نظر می رسد که دو واقعیت تاریخی از مهمترین دلایل عدم پیدایش هر یک از این رشته ها قبل از عصر روشنگری می باشد. یکی بی توجهی، و به بیان دقیق تر، احساس بی نیازی به تبیین و توجیه کیفر است. دیگری، عدم تنوع کیفرها و هدفمند نبودن آنها به شکل امروزی و مهمتر از آن عدم کاربرد برخی کیفرها مثل حبس در قالب و با اهدافی است که بعدا مرسوم شد. قبل از این عصر، اصولا تبیین مجازاتها یعنی بیان چیستی و حتی توجیه آنها یعنی بیان چرایی کیفریا ماهیت، کارکرد و اهداف معین و مشخص مبتنی بر منطق قابل دفاع برای مجازات و به طریق اولی ارزیابی آن مرسوم نبود و جز اشاراتی گذرا در بیان برخی فلاسفه و پیشوایان مذهبی اساس نیازی به آن احساس نمی شد. در نتیجه، هر نوع کیفری و مطلق اجرای آن مسأله اصلی محسوب می گردید و بالطبع مطالعات مربوط به کیفر نیز از این حد فراتر نمیرفت. به عبارت دیگر، بررسی کیفرها مثل امروزه و هدف از پیش تعیین شده و واحدی نبود و افراط و تفریط و ظلم و تبعیض نسبت به مرتکبین و حتی بزه دیدگان شایع بودعلی رقم وجود سابقه طولانی استفاده اند یک مجازات اصلی و هدفمند به مسابقه ی کیفر شناسی و به طریق اولى على است و به همین دلیل مباحث مطرح تاریخی و تحلیل تاریخ میں تعیین شده و واحدی نبود و افراط و تفریط و ظلم و تبعيض و حتی بزه دیدگان شایع بود. از این گذشته علیرغم وجود و استفاده از زندان، کیفر حبس قبل از عصر روشنگری به عنوان و اصلی و هدفمند به ندرت اعمال می شده است. لذا وجود علم و به طریق اولی علم اداره زندانها سالبه به انتفای موضوع بوده همین دلیل مباحث مطرح در فصل دوم از این بخش نخست نیز جنبه و تحلیل تاریخی دارد و موضوع درس جداگانه ای تحت عنوان «تاریخ حقوق کیفری»، قرار می گیرد. و دوره جدید حقوق کیفری، چنانچه در فصل سه از بخش نخست آید، مطالعه همه جانبه ی کیفر در پرتو رواج اندیشه ها و مکاتب کیفری و بعد مردم شناسی به رشتهای تخصصی تبدیل گشت و علوم جنایی متعددی از جمله لاعلم زندان ها» و «کیفرشناسی»، یکی پس از دیگری پا به عرصه ی وجود نهادند. بحث عمیق تر و گسترده تر از موضوع این فصل در درس مستقلی تحت نام تاریخ تحولات کیفری» انجام میشود ولی در ارتباط با بحث حاضر مسئله ی قابل تأمل اینکه، تا مدت مدیدی علم اداره زندانها یگانه میدان دار عرصه مطالعه ی کیفرها بود در حالی که پس از عصر روشنگری شاهد به کارگیری کیفرهای متنوعی هستیم و منطقا بایستی کیفرشناسی جای آن را می گرفت، اما سوابق تاریخی چنین امری را نشان نمیدهد. علت شناسی این پدیده از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا اگرچه حاکمیت زندان در آن زمان که به تعبیر برخی از صاحب نظران «عصر زندان گرایی» | بوده تا حد زیادی قابل قبول و درک است اما جالب تر اینکه آثار آن در تعریف کیفرشناسی و در غلبهی مباحث مربوط به کیفر حبس در زمان حاضر که به تعبیر برخی صاحب نظران «عصر زندان زدایی» نام گرفته نیز هنوز به قوت پابرجاست. حتی اثر حاضر نیز تا اندازه ای از این قاعده مستثنی نبوده زیرا بخش دوم آن در دو فصل به کیفر حبس اختصاص یافته است. جزئیات و دلایل چنین امری در فصول سه گانه ی بخش نخست - به ویژه فصل اول - از نظر مخاطبین محترم خواهد گذشت.