مطالعه و کتاب خوانی، پنجره به روی یادگیری و پیشرفت را باز می کند. بهترین روش برای تشویق کودکان به خواندن و مطالعه کردن کدام است؟ یکی از رستورانهای زنجیرهای آمریکا به این سؤال پاسخ می دهد: به بچه ها، برای مطالعه کردن، پاداش دهید. این رستوران زنجیره ای، پیتزافروشی معروفی است. معلمان، برای دانش آموزان هدفهایی تعیین می کنند، مثلا، می گویند که باید، در محدوده زمانی معینی، کتاب یا مقاله ای بخوانند. به دانش آموزانی که این کار را انجام دهند، کارت کادو داده می شود که مبلغ معینی اعتبار دارد و دانش آموز می تواند به یکی از شعب همان رستوران زنجیرهای برود و با آن پیتزا بخرد. معلمان و والدین معتقدند که سیاست فوق کارآیی دارد زیرا باعث می شود که کودکان بیشتر مطالعه کنند. این برنامه حدود بیست سال است که اجرا می شود و حدود بیست سال است که، در بعضی مناطق آمریکا، کودکان مدرسه ای، در مقابل کتاب خواندن، پیتزا می گیرند. احتمال دارد که شما یا یکی از برادران و خواهرانتان، تا به حال، از این پیتزاها گرفته باشید.
اما آیا این برنامه، PC' است؟ یعنی از لحاظ روان شناختی صحیح است؟ اجازه بدهید تا ببینیم تحقیقات چه می گوید. احتمالا با یکی از مهمترین اصول روان شناسی یادگیری آشنایی دارید: وقتی بعد از رفتار پاداش می آید، آن رفتار تقویت یا تحکیم می شود. در فصل ۷ خواهید دید که این رویداد را قانون اثر " ( قانون تأثیر پاداش) می نامند. وقتی به کودکان، برای مطالعه، پیتزا پاداش داده می شود، آنها بیشتر مطالعه می کنند. ایده بسیار خوبی است، مگر نه؟
اما به پیامدهای دیگر آن توجه کنید ( مثلا، این که بچه ها، درباره کتاب خوانی، چه احساسی دارند و اگر برنامه پیتزا متوقف شود، آیا باز هم به کتاب خوانی ادامه خواهند داد؟) درباره اثر پاداش بر رفتار، تحقیقات زیادی انجام شده که بسیاری از آنها در مدارس انجام گرفته است. در یکی از این تحقیقات ، روان شناسان از معلمان خواستند تا به دانش آموزان چند نوع بازی ریاضی جدید یاد دهند و، بعد، به مدت دو هفته، هیچ کاری انجام ندهند و تنها به این موضوع بپردازند که دانش آموزان چه مقدار زمان را به بازی با آنها اختصاص می دهند. از هفته سوم به بعد، به کودکان بعضی کلاسها، در مقابل بازی با بازیهای ریاضی، پاداش داده شد، ولی به بچه های کلاسهای دیگر پاداش داده نشد. همانطور که پیش بینی می شد، زمان اختصاص داده شده به بازی، در کلاسهایی که پاداش دریافت می کردند، افزایش یافت. بنابراین، قانون اثر واقعیت داشت. اما چند هفته بعد، وقتی پاداشها متوقف شد، چه اتفاقی رخ داد؟ کودکانی که پاداش می گرفتند، ناگهان علاقه به بازیهای ریاضی را از دست دادند و اصلا بازی نکردند یا به مدت خیلی کمی بازی کردند. در عوض، کودکانی که هرگز پاداش دریافت نکرده بودند، به طور مرتب، به بازی ادامه دادند.
این آزمایش نشان می دهد که پاداش ممکن است گاهی معکوس عمل کند و علاقه درونی کودکان به کارهایی مثل مطالعه و ریاضی را از بین ببرد یا تضعیف کند. وقتی افراد متوجه می شوند که رفتارشان، در اثر عوامل یا محرکهای بیرونی ( مثلا، پیتزای مجانی) به وجود می آید، به عوامل یا محرکهای درونی و شخصی ( مثلا، لذت شخصی از مطالعه زیاد اهمیت نمی دهند. بنابراین، وقتی کودکان از خود می پرسند که چرا کتاب می خوانند، خودشان جواب می دهند «به خاطر پیتزا». اما وقتی پیتزا در کار نیست، برای کتاب خوانی علت خاصی پیدا نمی کنند..
هرچند کودکان از مطالعه لذت می برند، ممکن است علاقه آنها بیشتر به خاطر پاداش گرفتن باشد. اثر مخرب پاداش بر رفتار، اثر توجیه افراطی" نامیده می شود. اثر توجیه افراطی زمانی روی می دهد که محرک یا مشوق بیرونی ( مثلا، پول یا جایزه)، از انگیزه درونی فرد برای انجام دادن کار بکاهد. به این ترتیب، افراد به مشوق مورد نظر بیشتر توجه می کنند نه به لذت و رضایت خاطری که از انجام دادن آن کار به دست می آورند. نتیجه این که انگیزه به سمت عوامل بیرونی تغییر مسیر می دهد و انگیزه درونی ( که از قبل وجود دارد)، تضعیف می شود. علت «اثر توجیه افراطی» نامیده شدن واقعه فوق این است که «پاداش»، برای رفتاری که پاداش گرفته است، «توضیح بیش از اندازه خوب در اختیار افراد می گذارد، و چون می توان آن رفتار را تنها از لحاظ پاداشی که دریافت کرده است توجیه کرد، افراد مجبور نمی شوند به خودشان بگویند که از انجام دادن آن لذت برده اند. بنابراین، وقتی پاداش متوقف می شود، فرد هیچ دلیلی ندارد که به رفتار ادامه دهد. به عبارت دیگر، وقتی فرد در مقابل کار پاداش میگیرد، توجیه همان رفتار را آغاز می کند تا به خودش ثابت کند که آن رفتار را انجام می دهد، زیرا پاداش ملموس وجود دارد. کسی که رفتاری را در غیاب پاداش انجام می دهد، رفتارش را تنها می تواند از لحاظ علاقه شخصی خود به آن کار توجیه کند.
ممکن است بگویید که نمرات مدارس و دانشگاهها نیز، برای یادگیری، پاداشهای خارجی است. آیا ممکن است نمره نیز مثل پیتزا تأثير معکوس داشته باشد؟ خیر. یکی از تفاوتهای مهم این است که نمره به میزان خوب بودن عملکرد وابسته است. تحقیقات نشان می دهد که پاداشهای مشروط، با احتمال کمتری علاقه را از بین می برند یا تضعیف می کنند. حتی گاهی تقویت علاقه شخصی را موجب می شوند. البته در این صورت نیز، اگر تنها به نمره توجه کنید، ممکن است علاقه واقعی به درس و مطالب درسی کمرنگ شود. همیشه به خودتان یادآوری کنید که، برای درس خواندن، دو عامل در کنار یکدیگرند: نمره خوب گرفتن و لذت بردن از درس. در اینجا، موضوع «هم این و هم آن» مطرح است نه «یا این یا آن).
خوشبختانه، بسیاری از دانشجویان، روان شناسی را دوست دارند. ما هم به روان شناسی علاقه داریم و، در طول کتاب، سعی خواهیم کرد این علاقه را به شما نیز منتقل کنیم. مردم روان شناسی را دوست دارند، زیرا درباره تقریبا همه جوانب زندگی سؤالاتی مطرح می کند. مثلا، نحوه تربیت شدن شما در نحوه تربیت شدن فرزندان خودتان چه اثری می گذارد؟ بهترین درمان برای انواع اعتیاد کدام است؟ آیا مردان می توانند به خوبی زنان از نوزادان مراقبت کنند؟ آیا تحت هیپنوتیزم، می توانید تجربه آسیب زایی را بهتر به یاد بیاورید؟ رآکتور اتمی چگونه باید طراحی شود تا در آن اشتباه انسانی به حداقل برسد؟ استرس مزمن در سیستم ایمنی بدن چه تأثیری دارد؟ در درمان افسردگی، دارو بهتر است یا روان درمانی ؟ روان شناسان، برای پاسخ دادن به این سؤالات و بسیاری از سؤالات دیگر، دایما در حال تحقیق و مطالعه هستند.
روان شناسی در زندگی ما تأثير غیر مستقیم دیگری نیز دارد. روان شناسی، در قوانین اجتماعی و مدنی تأثیر می گذارد. نظریه ها و تحقیقات روان شناختی، بر قوانین ما در مورد تبعیض، اعدام، سیستم قضایی، پورنوگرافی، رفتار جنسی، و مسئولیت فردی در رفتارهای اجتماعی، تأثیر گذاشته است. برای مثال، دستگاههایی که به ناروا، دستگاه دروغ سنج نامیده شده اند، در دادگاههای آمریکا ارزشی ندارند، زیرا تحقیقات روان شناختی ثابت کرده است که این دستگاهها، بیش از حد اشتباه می کند..
چون روان شناسی در بسیاری از جنبه های زندگی ما تأثیر می گذارد، حتی کسانی که رشته تخصصی آنها روان شناسی نیست، باید درباره آن چیزهایی بدانند. یک درس مقدماتی در رشته روان شناسی باید به شما نشان دهد که مردم چگونه احساس می کنند، می اندیشند، و عمل می کنند. همچنین، باید به شما، درباره نگرشها و رفتارهای خودتان، اطلاعاتی بدهد. این درس به شما کمک خواهد کرد تا بسیاری از ادعاهایی را که به نام روان شناسی ارائه شده است، ارزیابی کنید. همه شما در روزنامه و مجلات سرتیترهایی دیده اید که شبیه موارد زیر بوده است:
1.نوع جدیدی از روان درمانی، به بازیابی خاطرات واپس رانده شده کمک می کند.
2.خودکنترلی امواج مغزی می تواند اضطراب را مهار کند.
3.واقعی بودن تله پاتی ذهنی، ثابت شد.
4.نوزادان، به هنگام خواب، صداهای حروف را یاد می گیرند.
5.ثبات هیجانی با پرجمعیتی خانواده ارتباط نزدیکی دارد.
6.سوئیت درینک می تواند به خوب امتحان دادن کمک کند.
7.مدیتیشن، عمر را طولانی می کند.
8.نگران ظاهر خود بودن، افراد را بیمار روانی می کند.
از کجا می توان فهمید که این ادعاها درست است؟ برای بررسی اعتبار ادعاهایی که در زمينه روان شناسی مطرح می شود، باید دو موضوع را در نظر بگیرید. او، باید بدانید که در روان شناسی، کدام واقعیت مدتهاست که به اثبات رسیده است. اگر ادعای جدید با واقعیتهای اثبات شده همخوانی نداشته باشد، باید محتاط شوید. ثانية، باید بدانید که آیا دلایل حامی ادعای جدید، با استانداردهای موجود شواهد علمی مطابقت دارند یا خیر؟ اگر مطابقت ندارند، دوباره باید شک کنید. این کتاب، در نظر دارد، به هر دو «باید» رسیدگی کند. اولا، وضعیت فعلی دانش روان شناسی را بررسی می کند تا شما واقعیتهای اثبات شده و جا افتاده را بدانید. ثانيا، ویژگیهای تحقیق در روان شناسی را بررسی می کند. یعنی، به شما می گوید که روان شناسان چگونه برنامه تحقیق را طراحی می کنند، برنامه ای که می تواند به طرفداری از یک فرضیه یا علیه آن شواهد محکمی ارائه دهد. بنابراین، متوجه خواهید شد که، برای پشتیبانی از یک ادعای جدید، به چه نوع شواهدی نیاز هست.