بسته به این که از چه منظری به مهارتها و وسائل برای رسیدن به اهداف نگاه کنیم، نظرات متفاوتی مطرح خواهند شد. دانش و مهارت پرسپکتیو یا علم مناظر و مرایا نیز از این دست است؛ آیا این مهارت یک وسیله ی صرف برای نمایش مفاهیم و ایده هایی است که قبلا به خوبی و به طور تام در ذهن معمار خلاق شکل گرفته و اکنون برای معرفی به دیگران باید در قالب ترسیمی سه بعدی ارائه شوند و یا از آنجا که معمار به همه ی جوانب مفهوم تسلط ندارد، بهتر است اثرش را یکبار با ترسیم سه بعدی بیازماید تا خللها و کاستی های کشف شوند. من به مهارتهای هنری از این زاویه نگاه نمی کنم؛ مهارت ها با ایده ها گره خورده اند، مانند زبان و مفاهیم. تا کم تجربه هستیم می پنداریم که زبان ابزاری کاملا رام در خدمت مفاهیم است اما بیشتر که درگیر مسائل می شویم، در می یابیم که بسیاری از مفاهیم، با توجه به واژگان دگرگون می شوند و زبان و تفکر چنان درهم تنیده اند که جدا کردنشان نا ممکن است.
پرسپکتیو، زادهی رنسانس است؛ مهارتی است که در تابلوی نقاشی که دو بعدی است، تصاویر را سه بعدی نمایش می دهد؛ تصاویر با واقعیت و یا با آنچه که توسط قوه ی بینایی ادراک می شوند، شباهت بیشتری دارند و گاه شباهتشان چنان زیاد می شود که گویی تابلوی دو بعدی، عمق پیدا کرده است. پرسپکتیو نماینده ی طرز فکر واقع نمایی رنسانس است؛ زمانی که بشر کاشف است و عطش سیری ناپذیری دارد که دنیای بیرون از ذهن را آنچنان که هست دریابد؛ پرسپکتیو مهارتی است ریاضی و در عین حال، هنری است ظریف. این مهارت، آنچه که در ذهن مثل ابرهای طوفانی در گذرند و لحظه به لحظه تغییر می یابند را ثابت می کند و لباس واقعیت و عینیت بر آنها می پوشاند، اما با قدرت زیاد، ذاتشان را که بر ابهام استوار است تغییر می دهد. ترسیم کننده هم خلاق است و هم خود از مخلوق خویش می آموزد. ممکن است بی معنا نباشد که بگوئیم هنرمند، گاهی با سر انگشتان خود فکر می کند.
ترسیم با دست یعنی تفکر با سر انگشتان؛ این نوع تفکر نه کهنه میشود و نه ابزارهای جدید جا را بر او تنگ می کنند. ابزارهای جدید سلیقه ی خود را می آفرینند و ترسیمهای دستی، سلیقهی دیگری را. آینده باز است.