در دهه هفتاد میلادی، آبراهامیان از فعالان و اعضای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بود که با حکومت محمدرضا پهلوی مخالف بودند.[۵] در نیویورک و در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۶) او نایب رئیس «کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران (CAIFI)» به عنوان بخشی از «حزب کارگران سوسیالیست»، حزبی تحت تأثیر از تروتسکیسم بود. کمیته مربوط که از سال ۱۳۵۱ ریاست رضا براهنی و کی بویل را داشت، توانسته بود در خارج از ایران مجموعهای از بیانیههای نهادهای حقوق بشری را برای فشار به حکومت پهلوی صادر کند.[۴][۸] آنچه بیش از هر موضوع دیگری نگرش تاریخنگاری یرواند آبراهامیان را از دیگر پژوهندگان تاریخ معاصر ایران متمایز میسازد، تحریف خاص اوست بر مبانی اجتماعی تحولات سیاسی ادوار مورد بحث. توجهی که در درجه اول خود را به صورت احتراز از تأکید بر نقش تحولات خارجی بر دگرگونیهای داخلی کشور نشان میدهد و آن گاه در بررسی تأثیر تنشهای اجتماعی بر چگونگی شکلگیری حرکتهای سیاسی.[۹] علایق آکادمیک آبراهامیان عموماً تحت تأثیر نگاه و فعالیتهای سیاسی او بوده است.[۵] وی در دانشگاههای پرینستون و آکسفورد به تدریس «تاریخ ایران» پرداخت[۶] و در کالج باروک دانشگاه نیویورک (CUNY) به تدریس تاریخ جهان و خاورمیانه مشغول است.[۷] به شکل عمومی او دیدگاهی همدلانه نسبت به حزب توده دارد.[۱۰]