از عمدهترین مشکلات شرکتهای ایرانی، نبود فرهنگ خلاقیت در ردههای مختلف شرکت است. مدیران بدون درنظر گرفتن منابع انسانی و بدون هماهنگکردن ساختار و فرهنگ داخلی با اهداف شرکت و تغییرات محیطی، خواهان تحولات اساسی در شرکت و دستیابی به اهداف هستند. امروزه در بیشتر شرکتها بحث از استراتژی، ماموریت و چشمانداز، ارزشهای شرکت، اهداف شرکت، تغییر و تحول، تعهد سازمانی، مدیریت دانش، برندینگ، بازاریابی، خدمات مشتریان و… مطرح میشود؛ اما شاهد آن هستیم که اکثر این استراتژیها و برنامهها فقط در ذهن مدیران باقی میماند یا نهایتاً به صورت کتابچههایی تألیف میشوند و به عنوان سند توسعهی شرکت در قفسهی اتاق مدیریت و یا اتاق جلسات به نمایش در میآیند. مدیران تغییر میکنند، استراتژیهای جدید تدوین میشوند و اهداف متعالی پایهگذاری میشود؛ اما سالها میگذرد و شرکتها همچنان رویهی پیشین خود را پیش میبرند و تغییری حاصل نمیشود. استراتژیهای بازاریابی با همکاری مشاوران متبحر (با مدارک و درجات علمی معتبر و عالی) تدوین میشود؛ لیک همچنان فروش و سودآوری کاهش مییابد. مدیران و اساتید، نام افراد سرشناسی را به زبان میآورند؛ اما در اصول کار خود، توجهی را که به جزییات دارند، درک نمیکنند. همواره صحبت از نامهای بزرگی مانند فیلیپ کاتلر، پیتر دراکر، استیو جابز، هوندا، بیل گیتس، جک ولچ و… در جلسات، مشاورهها و… به میان میآید و شرکتها با برداشت سطحی از آموزههای آنها رویهی خود را طی میکنند. مفهومهای زیادی امروزه در شرکتها شنیده میشود: کنترل کیفیت جامع، تولید ناب، اتوماسیون اداری، سیستم یکپارچه، آمیزهی بازاریابی، خدمات پس از فروش، برند سازمانی و…؛ اما تمامی این مفهومها بدون توجه به فرهنگ داخلی، برنامهریزی واقعبینانه، توجه به جزئیات، تعهد منابع انسانی در تمامی بخشها و… به نتیجه نخواهد رسید. شرکتهای پیشتاز در دنیا، اصول مدیریت و بازاریابی را با تمامی جزئیات درک کردهاند و فرهنگ شرکت خود را در تمامی ردهها برمبنای اهداف شرکت پایهریزی میکنند. آنها دریافتهاند که مباحث مدیریتی و بازاریابی، آغاز کار است و فقط چارچوب مشخص میکنند و پس از آن باید شرکت با فرهنگ خلاق، یادگیرنده و متحد به اهداف خود نائل گردد. شرکتهای موفق دریافتهاند که چگونه سرمایههای انسانی، مالی و تکنولوژیکی خود را در راستای اهداف شرکت تخصیص دهند و به معنای واقعی استراتژی تدوین و در جهت دستیابی به اهداف اجرا کردند. از جمله شرکتهای موفق در دنیا (در عصر حاضر) که توانسته فرهنگ خلاقیت را در شرکت خود پیاده کند و با ایجاد محیطی یا گیرنده به اهداف خود دست یابد، شرکت انیمیشنسازی پیکسار است. در ۲۸ سال گذشته، پیکسار با ساخت ۱۴ فیلم بلند و دریافت ۲۷ اسکار (نامزدی و جایزه) نام خود را به عنوان یکی از استودیوهای مطرح در زمینهی ساخت انیمیشنهای با کیفیت ثبت کرده است. به طور متوسط هر فیلم انیمیشن پیکسار نزدیک به ۵۰۰ میلیون دلار فروش داشته است و حتی تعدادی هم به باشگاه میلیاردیها داده شده است. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که چگونه یک استودیوی انیمیشنسازی جوان در این مدت زمان به این مرحله از موفقیت دست مییابد. در سال ۱۹۹۵، پیکسار با ارائهی «داستان اسباببازیها»، برای اولین بار فیلمی انیمیشنی را با تمام ویژگیهای کامپیوتری، به دنیا عرضه کرد. این موفقیت بزرگ برای شرکت، منجر به این شد که کار شبانهروزی تازه شروع شود و صندوق پستی شرکت پر شد از ستایشها و انتقادهایی که از این موفقیت به دست آورده بودند. سپس با ساخت انیمیشنهای موفقی از جمله زندگی باگ (۱۹۹۸)، داستان اسباببازیهای ۲ (۱۹۹۹)، کارخانه هیولاها (۲۰۰۱)، در جستجوی نمو (۲۰۰۳)، شگفتانگیزان (۲۰۰۸)، ماشینها (۲۰۰۶)، موش سرآشپز (۲۰۰۷)، والی ای (۲۰۰۸)، آپ (۲۰۰۹)، داستان اسباببازیهای ۳ (۲۰۱۰)، درون و بیرون (۲۰۱۵) و… به صورت پایدار موفقیت خود را در این صنعت تثبیت کرد. «اد کتمول» یکی از رؤسای استودیو پیکسار، در این کتاب، داستان پیکسار را از زمانی که شرکتی کوچک و پیش پاافتاده بود، تا زمانی که با تبادلنظر «استیو جابز» رشد کرد، توضیح داده است. اد کتمول هم بنیانگذار استودیوهای انیمیشن پیکسار و هم رئیس انیمیشن پیکسار و انیمیشن دیزنی است. او پنج جایزهی دانشگاهی شامل جایزهی «گوردون ایی ساویر» را به دلیل موفقیت مادامالعمر در رشتهی گرافیکهای کامپیوتری دریافت کرده است. کتمول، مدرک دکترای خود را در رشتهی علوم کامپیوتر از دانشگاه یوتا گرفته است. او با درک این موضوع که برای توسعهی فعالیتهای شرکت، در ابتدا باید به نیروی انسانی بها داد و سپس فرآیند توسعهای را مدیریت کرد، شرکت خود را برپایهی فرهنگ خلاقیت پایهگذاری کرد. کتاب «شرکت خلاقیت» حاصل تجربههای کتمول در ایجاد محیطی خلاق است که حاصل آن تولید فیلمهای انیمیشنی بود که صنعت سرگرمی در دنیا را متحول کرد. همچنین این کتاب برخی ویژگیهای شخصیتی استیو جابز را که بیستوپنج سال به صورت مستقیم با او همکاری داشت، تحلیل میکند. کتاب به چهار بخش تقسیم میشود: آغازکردن، حفظ ایدههای نو، ساخت، پشتیبانی و آزمایش دانستهها. همچنین در بخش آخر ویژگیهای شخصیتی و نحوهی کارکردن با استیو جابز بررسی میشود. این کتاب شرح حالی از مشکلات پیش روی توسعهی شرکت خلاقیت و چگونگی برطرفشدن آنها است