افراد زیادی هر روزه پس از خروج از خانه به زندگی سازمانی روی می آورند تا بیش از نیمی از اوقات بیداری خود را در سازمانها صرف کنند. زندگی افراد دیگری نیز که در سازمانها کار نمی کند، از وجود سازمانها تأثیر می پذیرد و آثار نفوذ سازمانها در جوامع مدرن پیوسته در حال افزایش است. سیاستها و تصمیماتی که سازمانها اتخاذ می کنند، جنبه های اجتماعی، وضعیت اقتصادی، خصوصیات فرهنگی، تحولات تکنولوژیک و دگرگونیهای سیاسی جوامع را تحت تأثیر قرار میدهد. سازمانها از دیرباز وجود داشته و در ایجاد تمدن بشری سهم بسزایی ایفا کرده اند، ولی سازمانهای امروزی از سازمانهای امپراتوریهای کهن همچون مصر، چین، روم و عثمانی بسیار پیچیده تر و پیشرفته ترند و نقش آنها در شکل دهی تحولات جوامع بسیار بیشتر است.
قبل از انقلاب صنعتی، سازمانها با همان اشکال ابتدایی خود، وجود داشتند. پس از انقلاب صنعتی و توسعه جوامع مدرن، با ملموس تر شدن ضرورتها و همچنین تکامل دانش بشری برای طراحی و ایجاد و مدیریت سازمانهای کآراء تر، شرایط مساعدی برای شکل گیری و گسترش سازمانهای مدرن فراهم شد و آنها در همه عرصه های جوامع نفوذ کردند، به طوری که دیگر در این جوامع وجود سازمانها اجتناب ناپذیر شده است. در همه جوامع اعم از سرمایه داری یا سوسیالیستی، توسعه یافته با توسعه نیافته و در همه بخشهای دولتی و خصوصی، سازمانها نقش مسلط و غالبی ایفا می کنند. رواج و گسترش سازمانها در عصر حاضر به گونه ای است که ما به جای اینکه بگوییم در عصر فضا، اطلاعات، فراصنعتی، اینترنت یا در عصر ماهواره زندگی می کنیم، بهتر است بگوییم در عصر سازمانها به سر می بریم.
جامعه امروزی ما به یک جامعه سازمانی تبدیل شده است، به طوری که جامعه بدون سازمان غیر قابل تصور است. از این رو، شناسایی، مطالعه و درک سازمان به منظور طراحی و ایجاد سازمانهای بهتر و کاراتر برای نسل حاضر بسیار مهم است. «دراکر» تأکید می کند که «نسل حاضر باید به گونه ای درباره سازمانها بیاموزند که اجدادشان کشاورزی را آموختند».
برخلاف قدمت سازمانها، مطالعه آنها تاریخ نسبتا کوتاهی دارد. مطالعه سازمانها به صورت نظام مند از اوایل قرن بیستم، آغاز شده است. شکل گیری سازمانها و گسترش آنها به صورت پدیده های پیچیده و چندبعدی، توجه اندیشمندان متفاوتی را در رشته های گوناگون به خود جلب کرده است. با به کار گیری دیدگاههای متفاوت و سطوح تجزیه و تحلیل گوناگون، سازمان به یک حوزه مطالعاتی میان رشته ای تبدیل شده است. رشته های جامعه شناسی، انسان شناسی فرهنگی، زیست شناسی، روان شناسی، روان شناسی اجتماعی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی در شکل گیری نظریه های سازمان نقش مهمی داشته اند. هر کدام از این رشته ها، چهارچوب نظری خاص، سطح تجزیه و تحلیل متفاوت و ابزارهای روش شناختی ویژه ای را برای مطالعه سازمانها به کار گرفته اند. این امر موجب بروز تنوع در مطالعات سازمانی شده است. با وجود این، در مطالعه سازمانها دو رویکرد همواره غالب بوده است. یکی رویکرد اندیشمندان مدیریت به سازمان که بیشتر بر فرایندهای داخلی سازمان تأکید دارد و سطح تجزیه و تحلیل آن بیشتر در سطح خرد و میانه است. رویکرد دیگر ریشه در جامعه شناسی دارد و از «مارکس» و به ویژه از «وبر» شروع می شود و در کارهای اندیشمندانی همچون «پارسونز»، «مرتن»، سلز نیک»، «بلا»، «گلدنر»، «پرو»، «اتزیونی» و «اسکات» ادامه می یابد. این رویکرد، سازمان را به صورت یک کل و در ارتباط با جامعه مطالعه می کند و سطح تجزیه و تحلیل آن کلان و بعضا میانه است. تأكید این گروه به جای فرایندهای درون سازمانی، بیشتر به روابط بین سازمانی و یا روابط سازمان با نهادهای اجتماعی و به طور کلی جامعه است. جامعه شناسان گرایش دارند که سازمان را در بافت جامعه ای که در آن قرار دارد مطالعه کنند؛ از این لحاظ روابط بین سازمان و سیستم اجتماعی گسترده تر بسیار حائز اهمیت است. در این کتاب سعی شده است نگرشها و دیدگاههای متفاوت در زمینه سازمانها که برای مطالعه پدیده های چندوجهی و پیچیده ای مثل سازمان ضروری است بررسی شود، علاوه بر این رویکرد جامعه شناختی به سازمان، مورد تأکید قرار گرفته است. طبق این رویکرد، سازمانها به عنوان سیستمهایی اجتماعی در نظر گرفته می شوند که با سیستمهای اجتماعی وسیع تر از خود تعامل و تأثیر متقابل دارند. جامعه شناسی سازمانها، مطالعه سازمان به عنوان یک سیستم اجتماعی در قالب سیستم اجتماعی وسیع تر از خود یعنی جامعه است. سازمانها وجوه اختلاف زیادی از نظر اهداف، اندازه، پیچیدگی، فناوری، ساختار و غیره دارند ولی در عین حال وجوه اشتراکی نیز دارند که موضوع اصلی جامعه شناسی سازمانهاست.
کتاب حاضر در دوازده فصل تنظیم شده است. چگونگی پیدایش جامعه شناسی، قلمرو جامعه شناسی، سازمان، سازمان اجتماعی، سازمان رسمی، سازمان غیر رسمی، اهمیت سازمانها در جامعه و سطح تجزیه و تحلیل در جامعه شناسی سازمان از اهم مطالب مورد بحث فصل اول است. در فصل دوم به مواردی همچون انقلاب صنعتی و شکل گیری سازمانها، اخلاق پروتستانی، اقتصاد آزاد و داروینیسم اجتماعی پرداخته شده و نظریه های سازمان و مدیریت در قالب سه نسل سازمان گرایان، انسان گرایان و انسجام گرایان دسته بندی گردیده است. در فصل سوم پیدایش سازمان بوروکراتیک در جوامع مدرن، پیامدهای منفی و مثبت بوروکراسی، و بوروکراسی و دموکراسی مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم سیستم و سیستم اجتماعی، کار کردهای اساسی سیستم اجتماعی و تبیین سازمان به عنوان سیستم اجتماعی موضوعات مورد بحث در فصل چهارم است. در فصل پنجم مفهوم قدرت و پویاییهای آن در جوامع مدرن و چگونگی انتقال قدرت از فرد به
سازمان مورد توجه قرار گرفته است؛ ضمن اینکه به مرزبندی مفهوم قدرت با مفاهیم نفوذ، زور، خشونت و اختیار، توزیع قدرت، ماهیت قدرت و قدرت سازمانی اشاره شده است. ویژگیهای فرهنگ، کار کردهای فرهنگی، سطوح فرهنگ، فرهنگ سازمانی و تأثیر فرهنگ جوامع بر سازمانها در فصل ششم مورد بحث قرار گرفته است. فصل هفتم به نوع شناسی گروه، پویاییهای گروهی، هنجارهای گروهی، انسجام گروهی، چرخه عمر گروه، و کار کردهای مثبت و منفی گروه اختصاص یافته است. در فصل هشتم تمایز بین نهادها و سازمانها بررسی و چگونگی نهادی شدن سازمانها در جامعه و چگونگی شکل گیری مکتب فکری نهادی توضیح داده . شده است. در فصل نهم به تضاد بین کارایی و مشروعیت پرداخته شده و مباحث نهادگرایی جدید در سازمان مورد بحث قرار گرفته است. فصل دهم اثرات محیط بر سازمانها را مدنظر قرار می دهد و به تبیین اکولوژی جمعیت سازمانها می پردازد. در فصل یازدهم به دیدگاه اندیشمندان در زمینه پیامدهای منفی سازمانها اشاره شده و نگرش آنارشیستی به سازمان، نبرد با سلسله مراتب، اسارت انسان در سازمان و به طور کلی نظریات ضد سازمانی مورد بحث قرار گرفته است. سرانجام در فصل دوازدهم تعامل مؤثر بین جامعه و سازمان بحث می شود و مباحثی همچون اخلاق، مسئولیت اجتماعی سازمانها و سرمایه اجتماعی سازمان تشریح می شود.