معماری چیزی نیست جز تجسم مادی, افکار, سنن و آداب و رسوم افراد و سرزمین سازنده اش که در کنار عواملی چون اقلیم به بار می نشیند و خود نمایی می کند.
مرز به معنی فکر من, بینش من, که حاصل محیط من است می باشد.
مرز معماری همان مرز فرهنگی است. اگر بتوانیم محدوده ای را قائل به یک فرهنگ و منش خاص نماییم مسلما معماری در آن حوزه نیز تعریف خاص و شکل مشخصی دارد. حال هرچه محدوده کوچکتر و فرهنگ جزئی تر باشد, می تواند مشابهت های بیشتری داشته باشد و معماری آن نیز یکسان و یک شکل تر باشد.
فرهنگ هر جامعه پاسخگوی چگونگی شکل گیری فضاهای اجتماعی و خانوادگی است. بخشی از فرهنگ, آداب و رسوم آنهاست و هذکدام از آنها نیز فضاهای خاص برای تعریف خود دارند. ایجاد این فضاها یعنی خلق معماری. فرهنگ, عامل اساسی شکل گیری مرزهاست و تفاوت در معماری از تفاوت در فرهنگ نشات می گیرد.
اقلیم و نوع مصالح با هم رابطه ای تنگاتنگ دارند. ن.ع مصالح, اقلیم را تعریف می کند و اقلیم, نوع مصالح را و هر دومعماری یک منطقه را.
چنانکه خواهیم دید این عبارات به شکلی جامع و عمیق از سوی محققین بزرگ مورد مطالعه قرار گرفته است.
به آنچه در این کتاب آمده است می توان نگرشها و روشهای دیگری را افزود.متفکرینی چون, الکساندر, ونتوری, کان و برخی از آنها می باشند. در هر دو دهه اخیر چندین محقق با روش نشانه شناسی به خواندن معماری پرداخته اند. بدون شک مطالعه و فهم این آثار دریچه های جدیدی را به روی ما خواهد گشود.