اطلاعات و دانش در هزاره سوم به ثروت اصلی سازمان ها تبدیل شده و بنگاه های تجاری و واحدهای تولیدی برای کسب مزیت رقابتی به دنبال استفاده هر چه بیشتر از این ثروت در تصمیمات خطیر خود در محیط پویای امروز می باشند. با به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در تمامی ارکان کسب و کار نیز سیستم ها و نرم افزارهای سازمانی، بستر فعالیتهای کسب و کار را شکل داده و تبدیل به مخزن نوینی برای داده های سازمانی شده اند. لذا با توجه به اهمیت تصمیم گیری در سازمان و نیاز تصمیم گیری به پشتیبانی شدن از طریق سیستم های داده محور، اهمیت یکپارچگی پشتیبانی تصمیم گیری با بستر فرایندی و دادهای سازمان بیش از پیش مشخص می گردد. امروزه، این مفهوم پشتیبانی تصمیم گیری یکپارچه شده، در بستر سیستم های سازمانی؛ در قالب مدینه فاضله "هوش کسب و کار" دنبال می گردد.
مرزی که کسب و کار و فناوری اطلاعات را جدا می کند، مرزی مبهم است و این مرز زمانی که مدیران سازمان تشخیص دهند که دانش مدیریت و هوش حاصل از داده ها مفاهیم جدایی ناپذیری هستند، بیشتر و بیشتر از بین می رود. یک توسعه طبیعی از این مفهوم، هوش کسب و کار است، که شامل ابزار، روشها و فرایندهای مورد نیاز برای تبدیل داده ها به دانش کاربردی است.
اگر ما در حال حرکت به سمت یک محیط کسب و کار پویا باشیم که سود آن، با بهره برداری از اطلاعات ایجاد می شود، پس این برای افرادی که کسب و کار را پیش می برند و یا آن را بهبود می دهند، حیاتی است که بدانند کدام نوع ارزش در اطلاعات سازمان قرار دارد و چگونه می توانند آن ارزش را آشکار کنند و آن را به منفعت تبدیل نمایند. هدف کلی از ارائه کتاب این است که یک بررسی گسترده از اهداف و شیوه ها برای طراحی و استقرار یک برنامه هوش کسب و کار شرح داده شود.
یک توالی منطقی برای درک اصول اولیه یک برنامه هوش کسب و کار وجود دارد.