کتابی که هم اکنون پیش روی خواننده ی گرامی اندیشمند است خواننده ای که مدیری می تواند بود کوشا و نیوشا، پر تلاش و نستوه و جستجوگر که از ژرفای دل و از بن جان می خواهد در مدیریت خویش کامگار و بختیار باشد و همواره در پی دست یافتن به شیوه ها و شگردهایی کاراتر و با بار و بهره ای بیشتر در مدیری و راینوری است.
در پیوند با آن ناچاری، فراهم آورده شده است: ناچاري مدير هژیر در شناخت ایران؛ مدیری که به بایستگی کار مدیریتی اش، پاسخ هایی سنجیده و ستوده بدین دو پرسش بنیادین بتواند داد: دو پرسش که پاسخ به آنها شالوده های راینوری ایرانی را می ریزد:
ایران چیست؟ ایرانی کیست؟ از همین روی، هنگامی که آقای دکتر خاکی فرا پیش من نهاد که بر پایه ی گفت و شنودی ایرانشناسانه که سالی چند از این پیش انجام گرفته بود، کتابی فراهم آورده شود تا مگر مدیران و دانشوران مدیریت را سودمند و راهگشای بتواند افتاد، بی درنگ، پذیرفتم. دو انگیزه مرا، در این پذیرش، در کار بود: یکی همرایی و هماندیشی و همدلی من با دکتر خاکی، در این دید و داوری بود که: اگر روش های مدیریتی بومی و ایرانی نباشد، کار و کوش مدیر بیهوده و نافرجام خواهد ماند یا دست کم، سودی را که می باید نخواهد داشت و هزینه با بهره همساز و همتراز نخواهد افتاد؛ دو دیگر تلاش پیگیر و نستوهانه ی این استاد اندیشمند و ایراندوست در جستن این روش ها. من، از آن زمان که او را در اندیشه چاپی دوم از کتاب همبالی شیوه رهبری تحول بر پایه آموزه هایی از منطق الطیر عطار بود و از من خواست که دیباچه ای بر کتاب بنویسم، با این خازخار ( دغدغه) در او که نیکش به شور می آورد و به تلاش و تکاپوی بر می انگیخت، آشنا شده بودم. پس او نخست با من از مدیریت اقتضایی سخن گفت که من خوش می دارمش نامیدن را ینوری شناور و وابسته آنگاه پرسش هایی دیگر را با من در میان نهاد و بخش هایی را نیز خود، در پیوند با این روش نو در مدیریت باخترینه ( غربی)، بر کتاب افزود. سرانجام، این کتاب، به گونه ای که خواننده ی فرهیخته هم اکنون در دست دارد و می بیند، پیکر پذیرفت و پدید آمد.
بی هیچ گمان، این کتاب یعنی مدیریت تحول با رویکرد ایرانشناختی نخستین گام است،