امروزه بسیاری از سازمانها و شرکت ها به این باور رسیده اند که یکی از با ارزش ترین دارایی هایشان برندهای محصولات و خدمات آنهاست و در دنیای رقابتی امروز، بسیاری از برندهای پیر و جوان برای کسب و حفظ مشتریان خود فعالیت می کنند و سعی دارند تا راه هایی برای افزایش فروش و در خاطر ماندن برند خود انجام دهند. به راستی دلیل موفقیت برندهای برتر جهانی چیست؟ چرا برندهایی با قدمت ۲۵۰ سال هنوز پیروزمندانه به فعالیت خود ادامه می دهند؟ و چرا برندهایی با سابقه کم از دیگران پیشی گرفته اند؟ راز موفقیت این برندها در بیان چشم انداز و تدوین مأموریت خود و اجرای استراتژی هایی است که برای رسیدن به آنها اتخاذ می نمایند. استراتژی هایی که تخصیص منابع موجود را معین می کند و فعالیت هایی را برنامه ریزی می کند تا از فرصت های موجود بهره برداری نموده و با تهدیدها به گونه ای مواجه شوند تا شرکت در کسب و کار خود مزیت رقابتی کسب نموده و از رقبا پیشی گیرد.
این کتاب قصد دارد تا نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدهای برندهای موفق جهان را بررسی نموده و استراتژی های مؤثر بر موفقیت برندهای برتر جهانی را شرح دهد، چارچوب کتاب دارای فصول مختلفی است که با تعاریفی از چشم انداز، مأموریت و استراتژی آغاز و با معرفی برندهای برتر در صنایع مختلف استمرار می یابد. امید است که این اثر برای استفاده ی جامعه دانشگاهی به ویژه دانشجویان مدیریت بازرگانی, MBA و سایر گرایش های مدیریت مفید واقع شده و مسیر هایی از موفقیت برای بهبود و کامیابی برند های کشورمان در جهان را پایدار نماید و همچنین شرکت های ایرانی نیز با آموختن و الگوبرداری از استراتژی های موفق, برند هایی ماندگار ایجاد نمایند.
بسیاری از نویسندگان، تعاریف مختلفی از استراتژی ارائه کرده اند که برخی آنها عبارتند از : استراتژی در ابتدا یک واژه نظامی بود، که در فرهنگ لغات آکسفورد چنین تعریف شده است:
هنر یک فرمانده کل قوا، هنر طراحی و هدایت عملیات بزرگ نظامی و مانورهای بزرگ» این تعریف با مفهوم استراتژی در تجارت، سازمانهای دولتی یا خصوصی استفاده می شود؛ چندان ارتباط ندارد؛ اما حداقل حاوی این پیام است که استراتژی یک هنر است و این که مسئولیت نهایی عواقب و دستاوردهای آن متوجه رأس سازمان است.
این دراکر بود که در سال ۱۹۵۵ در کتاب روش مدیریت به اهمیت تصمیم های استراتژیک اشاره کرد و آن را چنین تعریف نمود «کلیه تصمیم های مربوط به اهداف شرکت و راه های رسیدن به آنها البته، مفهوم استراتژی شرکت کامل نشده بود تا این که سه نفر از دانشمندان برجسته به نام های كنت اندروس، ایگور آنسف و آلفرد چندلر نظرات خود را ابراز کردند. سپس مایکل پورتر، هنری میتزبرگ، همل و پرهلد مفاهیم را کامل کردند و با شرایط روز به روز ساختند.
استراتژی عبارتست از مجموعه ای از رویدادهای بلندمدت که بوسیله مدیران برنامه در قالب اهداف، خدمات، سیاست ها و طرح های عملی ترسیم می گردد. استراتژی های موفق می بایست به مقاصد مورد نظر برنامه که توسط دولت تعیین می شود دست یافته و انتظارات محیط اجرا ی برنامه را نیز برآورده می سازد. به عنوان مثال یک برنامه تدوین شده توسط دولت برای رشد صنایع کوچک در سراسر کشور می بایست اهداف و خدماتی را ارائه نماید که متناسب و سازگار با میزان سواد و سوابق مؤسسین و داوطلبان بالقوه بوده و ضمن جوابگویی به تقاضای بالقوه برای کالاهای مختلف، بتواند کمبودهای زیربنایی را نیز مدنظر داشته باشد. استراتژی هایی که مقاصد مورد نظر دولت و انتظارات محیط را برآورده می سازد از موفقیت بیشتری در عمل بهره مند می گردد.
چندلر (۱۹۶۲): استراتژی عبارت است از تعیین اهداف و آرمان های بلندمدت و اساسی برای یک شرکت، و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این اهداف وآرمانها.
چایلد (۱۹۷۲): استراتژی مجموعه ای از انتخاب بنیادی یا حساس است درباره نتایج یک فعالیت و ابزار آن فعالیت.
فاولکنر و جانسون، (۱۹۹۲): استراتژی به حرکت و مسیر بلندمدت و هم چنین گستره فعالیت های یک سازمان اطلاق می شود. هم چنین به این مهم می پردازد که چگونه سازمان جایگاه خود را با توجه به محیط و به ویژه با توجه به رقبایش تثبیت می کند... استراتژی به چگونگی ایجاد مزیت رقابتی، که در طول زمان و به شکلی ایده آل پایدار بماند، و با کمک حرکت های تکنیکی و توجه به اهداف بلند مدت می پردازد.
جانسون و شولس (۱۹۹۳): جهت حرکت و گستره فعالیت های یک سازمان در بلندمدت، با توجه به منابع موجود و محیط در حال تغییر سازمان، و به ویژه با توجه به بازارها، مشتریان و کارفرمایانش با توجه به انتظارات گروههای ذی نفع.
کی (۱۹۹۹): استراتژی کسب و کار به هماهنگی بین قابلیت های نهفته ودورنی شرکت با محیط بیرونی اش می پردازد.
استراتژی یک برنامه واحد، همه جانبه و تلفیقی است که محاسن یا نقاط قوت اصلی سازمان را با عوامل و تغییرات محیط مربوط می سازد. و بنحوی طراحی شده است که با اجرای صحیح آن از دستیابی به اهداف اصلی سازمان اطمینان حاصل می شود.
استراتژی بطور کلی با مسایل عمده ای نظیر موارد زیر سرو کار دارد:
> فعالیت موسسه چیست؟ > این فعالیت چه باید باشد؟ > تولیدات موسسه چیست و بازار کار آن کجاست؟
» موسسه برای دستیابی به اهداف خود، به چه اقداماتی نیازمند است؟
یک شرکت برای مدیریت موفقیت آمیز آرمان استراتژیک باید چهار گزینه داشته باشد: .. یک استراتژی روشن برای آینده: همراه با یک ایده مؤثر و کارساز و تعیین یک عرصه رقابتی، از استراتژی های حوزه عملیاتی و همچنین مزیت رقابتی کسب و کار حمایت خواهد کرد.
۲. خرید از طریق کل سازمان: باید اعتقادی به درستی استراتژی و قبول این مسأله که این آرمان قابل دستیابی و با ارزش است و یک تعهد واقعی که باعث تحقق آن آرمان می شود،
وجود داشته باشد.
٣. داراییها، مهارت ها و منابع لازم برای اجرا: استراتژی باید به جا و مناسب باشد و یا باید برنامه ای برای کسب استراتژی ها در دست اقدام باشد.
۴. صبر (تحمل، شکیبایی: باید اراده ای وجود داشته باشد تا بر استراتژی که در برابر تهدیدهای رقابتی یا فرصت های فریبنده، منابع را از آرمان دور می کنند، تأکید داشته باشد.